سرتیتر صفحه جدید
آن که دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پیداست حال دل ز پریشانیم ولی
هرکس سوال می کند انکار می کنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غم من بداند آن کس که رخ تو دیده باشد
و گرت ندیده باشد، ز کسی شنیده باشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ابر می بارد و می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟
ابر، باران و من و یار ستاده بوداع
من جدا گریه کنان ابر جدا ، یار جدا
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شیشه با سنگ نمی سازد و ، مشتاقی بین
با دل سنگ تو دارد، چه مدارا دل من
ز پاره دل من، هیچ گوشه خالی نیست
کدام سنگدل، این شیشه برزمین زده است؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ثبت نام عاشقان در دفتر دیوانگی است
حاصل این عاشقی از جان و تن بیگانگی است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر در خواب میدیدم غم روز جدایی را
به دل هرگز نمی کردم خیال آشنایی را
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از دل دیوانه ام دیوانه تر دانی که کیست؟
من که دایم در علاج این دل دیوانه ام
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارا چه کرده ایم که از ما بریده ای
یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همی گویی غمش را در دل نگهدار
نصیحت گو! نمی گویی دلت کو؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شب های سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم از خدا هم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
گفتم ار عاشق شوم، گاهی غمی خواهم کشید
من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم
شمعم که جان گدازم و دودی نیاورم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بلای عشق را جز عاشق شیدا نمی داند
به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی
از این کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی ..
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جگر شیر نداری ره عشق مرو
که در این راه بسی شیر جگر باید خورد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پروانه صفت دور جهان گردیدم
نا مردم اگر مرد در عالم دیدم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یکرنگ تر از تخم مرغ رنگی نیست
آن هم که شکستم دو رنگش دیدم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
قفس دیدم رهایی یادم آمد
تو رفتی بی وفایی یادم آمد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من بلبل آن گلم که در گلشن راز
پژمرده شد و منت شبنم نکشید
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید
آه عاشق زود گیرد دامن معشوق را .......
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تنها نه همین دلبر من عهدشکن شد
با هر که دم از عشق زدم دشمن من شد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
قربان وفاتم به وفاتم قدمی نه
تابوت ببویم مگر از رخنه تابوت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هیچ کس جای مرا دیگر نمی داند کجاست
آن قدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اشک در چشمان من طوفان غم داردبه دل
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز دل
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مطمئن باش که مهرت نرود از دل من
مگر آن روز که در خاک شود منزل من
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عاشقی مقدور هر عیاش نیست
غم کشیدن صنعت نقاش نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنان دل شیدا به کف شیرین داد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو رفته ای که بی من سفر کنی
من مانده ام که بی تو شبها سحر کنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هــــم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اشتباهی که همه عمر پشیمانم از آن
اعتمادیست که بر مردم دنیا کردم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خوش آنکه از دو جهان گوشه غمی دارد
همیشه سر به گریبان ماتمی دارد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امروز در اقلیم سپیدی و سیاهی
از روز من و زلف تو آشفته تری نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من آن مورم که بر پایم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم